کتاب شهید شهبازی، کتاب راز نگین سرخ از حمید حسام، روایتگر زندگینامه داستانی سردار شهید محمود شهبازی است که فرمانده سپاه همدان و جانشین لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بوده است.
کتاب شهید محمود شهبازی
سردار شهید مهندس محمود شهبازی در سال 1337 در شهر اصفهان متولد شد. وی در سال 1356 برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی صنایع به تهران رفت.
او در دوران مبارزات انقلاب نقش مهمی داشت و در جریان بازگشت امام خمینی (ره) به کشور، به عضویت کمیته حفاظت درآمد. او پس از آن به عضویت سپاه درآمد، درکنار تحصیل در دانشگاه، در دفتر هماهنگی ستاد کل سپاه نیز به فعالیت پرداخت.
در دی ماه 1360 به همراه چند تن از پاسداران سپاه همدان راهی جبهه های جنوب شد و از آغاز تشکیل تیپ 27 محمد رسول الله (ص) در سمت قائم مقام فرماندهی تیپ خدمت کرد. شهبازی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات فتح المبین شرکت کرد. وی سال 1361 در جریان عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
دانلود کتاب راز نگین سرخ
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب pdf راز نگین سرخ و همچنین دانلود کتاب صوتی راز نگین سرخ فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 2 حالت تهیه نمایید.
راز نگین سرخ
کتاب صوتی راز نگین سرخ
نسخه صوتی کتاب شهید شهبازی با گویندگی کامبیز سرداری در فراکتاب عرضه شده است. میتوانید آن را به صورت آنلاین و یا با دانلود در نرم افزار بشنوید.
بخشی از متن کتاب شهید شهبازی
کف پاهایش از خون دَلَمه بسته بود. جای تاولها میسوخت، انگار پابرهنه روی خرده شیشه میدوید. قلبش میخواست از سینهاش بزند بیرون، اما وقتی میدید که بقیه هم به شوق رسیدن به کارون میدوند، او هم میدوید. فقط نمیخواست باور کند که صبح شده.
خورشید داشت از روی کارون بلند میشد و از نخلستانها قد میکشید. لابد با روشن شدن هوا باقری گزارش منطقه را میبرد پیش آقا محسن و او هم میبرد پیش امام.
شبحِ خاکریز بلند لب جاده که مثل یک دیوار جاده را پشت خود پنهان کرده بود، به خاطرش آمد. غوغای فکر و اندیشه، خستگی راه و زخم پا را از یادش برده بود. گامهایش را بلندتر برداشت.
بوی نخل سوخته و ماهی که به دماغش رسید گُل از گُلش واشد. خودش را میان نخلستان حاشیۀ رود دید. از موی سر تا کف پایش غرق عرق شده بود؛ درست مثل بقیه. قایق را که دید ایستاد. زانوهایش شل شد و حس کرد که پاهایش به زمین میخ شده است.
سکاندار قایق را روشن کرد. با صدای موتور چند گراز از لابهلای نخلها بیرون زدند و رَم کردند و هر کدام به سمتی دویدند. گرازها که دور شدند، شهبازی صورتش را به سمت بقیه چرخاند و گفت: «سوار شین.»
عیوضی زودتر از بقیه بلند شد. پشت کلهاش را خاراند و پرسید: «حالا که رسیدیم اینجا بهتر نیست اون نمازی رو که در حال دویدن خوندیم دوباره بخونیم؟»
شهبازی لبخندش را صمیمانهتر کرد و گفت: «نمازتون قبول… حالا تو قایق دعا کنید که برادر باقری نرفته باشه خدمت امام بجنبید.»
کتاب شهید شهبازی کتابی است که نویسنده آن، حمید حسام آن را در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به مقام معظم رهبری(مدظله) معرفی میکند. اگر شما این کتاب را خوانده یا شنیدهاید نظرتان را درباره آن به اشتراک بگذارید.