دسته‌بندی‌ها:
آموزشی اخبار و رویدادهای حوزه کتاب بررسی و نقد کتاب خلاصه کتاب عمومی مسابقات و چالش های کتابخوانی معرفی انتشارات معرفی کتاب معرفی نویسندگان و مترجمان
مجله فراکتاب
پیش فرض

خلاصه کتاب آبی ها

آبان 1402 . علی مهدوی

کتاب آبی ها سعید تشکری یک رمان 2 جلدی است که به روایت خاطرات پزشکی مسیحی پرداخته که در روزهای حکومت هارون‌الرشید زندگی می‌کرده است.

خلاصه کتاب آبی ها

کتاب ابی ها که در قالب رمان آورده شده است که دارای ۴۲ بخش می باشد.
در زمان هارون الرشد پزشکی مسیحی به نام «زکریای رومی» در شهر هالینوبلسو زندگی می‌کرد. روزی هارون الرشد او را فرا می‌خواند. او به ناچار به طرف قصر می رود. در راه متوجه می شود که امام رضا علیه السلام در شهر مدینه است. بخاطر اینکه ماموران هارون الرشید او را در راه نیابند مسیرش را تغییر می دهد. در ادامه داستان او یکی از شاگردان امام‌رضا علیه السلام می شود.

5 تخفیف

آبی ها

کتاب آبی ها سعید تشکری یک رمان 2 جلدی است که به روایت خاطرات پزشکی مسیحی پرداخته که در روزهای حکومت هارون الرشید زندگی می کرده است. معرفی کتاب آبی ها...
سعید تشکری
نویسنده
به نشر بزرگسال
ناشر
پیش نمایش و خرید
پیش نمایش و خرید

معرفی کتاب آبی ها

مگر همه یک جور و یک شکل هستند؟
مگر همه باید به یک شکل عاشق، ولیِّ خود باشند؟
عده ای عقب هستند. آن ها که عاشق اند، در جلو می ایستند، بعضی در وسط، میانه، وای از میانه! وای از اینکه در میانه بمانی! اگر جلو باشی، دست آن را که عقب افتاده، می توانی بگیری و بیاوری اش جلو. جلو ببری اش. حرف بزنی با او. نصیحت و وصیتش کنی؛ اما آنکه وسط است، هیچ وقت نه می خواهد عقب بماند، نه جلو برود. کتاب ابی ها داستان عاشقی است و انتخاب، جان دادن بر سر عهدی که بسته ای.
کتاب آبی ها در دو جلد ارائه شده است. موضوع کتاب آبی ها رمان است.

برشی از کتاب آبی ها

وفا منتظر برادر بود. بعد از سفری طولانی که به فرمان امامشان رفته بود، حالا باید دوباره مدینه را، به نیت یافتن طبیبی رومی ترک می کرد.
علی بن شعیب به خانۀ خواهر رسید.
به محض گرفتن پیغام او، علی رغم همۀ خستگی، جامۀ سفر از تن بیرون نیاورده، راهی خانۀ خواهر شده بود.
صدای در بلند شد.
وفا به شتاب خودش را به در رساند. صدای در زدن برادر را خوب می شناخت. از همان کودکی، از همان زمان که برادرش جای پدر برای او بزرگی کرده بود، از همان زمان که او نگذاشته بود داغ یتیمی دختر کوچک خانه را، وفا را از پای بیندازد و ناامید از زندگی کند، از همان زمان که برادر، خواهرش را در عین کوچکی همیشه و پای همۀ درس های امام و مولا و مقتدایشان علی بن موسی با خود برده بود و حالا او، مثل برادر از شاگردانِ بنامِ مولا بود.
در را گشود.
علی بن شعیب، خسته اما با صورتی گشاده مثل همیشه، مقابلش ایستاده بود. مهربان و پدرانه آغوش گشود برای خواهر و وفا خودش را به یاد همۀ سالیان عمرش در آغوش برادر رها کرد. اَمن ترین جای دنیا!
علی، وفا را بویید. بوی مادرشان را می داد. بوی صفا و سادگی و مهر. خواهر را از آغوشش جدا کرد تا او را سیر نگاه کند. چند ماه می شد او را ندیده بود اما خیال کرد وفا به قدر چند سال پخته تر شده است. «تبارک الله» گفت و برای خواهرش «و إن یَکاد» خواند. چشم بد دور باد از این خانه.
وفا راه باز کرد تا برادر داخل خانه شود.
– بفرما… خستۀ سفر نباشی برادر جان.
علی حظ کرد از برادر گفتن وفا.
– بیا خواهرکم. پیغامت را که شنیدم، دانستم موضوع مهمی است که این گونه مرا خواسته ای.
– بفرما تا برایت بگویم.
برادر که داخل حیاط شد، وفا در را بست تا خودش را به برادر برساند، اما راه رفتن برادر او را بسیار نگران کرد.
علی روی یک پایش فشار بیشتری می آورد و بر پای دیگر می لنگید.
فکر کرد اگر همان درد کهنه باشد، نباید تا این حد بد راه برود، پس شاید در این سفر اتفاقی برایش افتاده است.
– اتفاقی افتاده؟
– چه اتفاقی؟
– بد راه می روید. علی سعی کرد درست راه برود.
– چیزی نیست خواهر جان… گاه وبیگاه راه رفتن را همان درد کهنه برایم سخت کرده است.
وفا اما دلیل درد کهنه را نمی دانست و هر بار از برادر پرسیده بود او از جواب فرار کرده بود. حالا هم از جواب برادر فهمید که او دلش نمی خواهد دراین باره حرفی بزند.

علی مهدوی
علی مهدوی
من علی مهدوی هستم. فارغ التحصیل کارشناسی فن‌آوری اطلاعات و از سال 1392 در فراکتاب در حال فعالیت هستم ... بیوگرافی کامل
دیدگاه شما چیست؟
شما اولین نفری باشید که درباره این مطلب نظر می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *