وشکتاب زینت دوش نبی، داستانک هایی پیرامون زندگینامه امام حسین (ع)، نوشته محمد سوری می باشد که نویسنده این داستانها را با استفاده از روایات اهل سنت جمع آوری کرده است. در این مقاله خلاصه کتاب زینت دوش نبی را ارائه میکنیم.
معرفی کتاب زینت دوش نبی
زیبایی های وجودی امام حسین علیه السلام صرفا به پرواز روحش در ظهر عاشورا نیست. خیل عظیمی از ما امام حسین را تنها در اولین دهه از محرم می شناسیم و غیر از آن دیگر هیچ یاد و خاطره ای از حسین بن علی برایمان نمی ماند، اما این حسین “زینت دوش نبی” بوده است.
زندگانی سومین امام شیعیان سراسر درس و نکات اخلاقی است، از تولد تا شهادت. در کتاب “زینت دوش نبی” آقای محمود سوری تلاش کرده است تا 120 داستانک زیبا از امام حسین (ع) به روایت اهل سنت را جمع آوری کند تا خورشید عالم و بزرگ مرد سوار بر کشتی نجات را هر چه بیشتر بشناسیم.
زینت دوش نبی
خلاصه کتاب زینت دوش نبی
کتاب زینت دوش نبی نوشته محمود سوری مجموعهای از داستانکهایی درباره امام حسین علیه السلام به روایت منابع کهن اهل سنت است.
این کتاب در دو بخش که هر کدام سه فصل دارد تدوین شده است.
بخش اول شامل فصل های تولد و دوران مودکی، سلوک معنوی سیدالشهدا، سیره رفتاری حضرت بیان شده است. در بخش دوم درباره پیش بینی شهادت حضرت، ماجرای حماسه عاشورا و فصل آخر فرجام قاتلان حضرت پرداخته است.
نویسنده درباره ی کتابش می گوید:
«در این داستانک ها، کوشیده ام از قدیم ترین منابع اهل سنت، روایاتی برگزینم که با خود داستانی در دل داشته اند با ظرفیت داستان پردازی داشته اند. ازاین رو، از بیش از ۱۲۰ داستانک این مجموعه، نزدیک به دوسوم آن از منابع قرن های سوم و چهارم هجری (بین سال های ۲۰۰ تا ۴۰۰ ق) نقل شده است.
خواننده ی محترم خلاصه کتاب زینت دوش نبی توجه دارد که قرن های سوم و چهارم، عصر حضور امامان اهل بیت و دوران غیبت صغرای جان جهان، مهدی صاحب الزمان و سال های ابتدایی غیبت کبرای ایشان را دربرمی گیرد، و البته به عصر زندگی سیدالشهداء نزدیک است، و این نشان میدهد ماجرای زندگی امام حسین و به ویژه حادثه ی جانسوز عاشورای اباعبدالله حادثه ای کم اهمیت تلقی نشده، بلکه رویدادی قابل توجه برای تاریخ نگاران و مقتل پردازان سنی مذهب بوده است که به این تفصیل و دقت بدان پرداخته اند.»
برشی از متن کتاب
نامی از آسمان
از خانه که بیرون آمدم و همسایهام را چونان اجل معلق دیدم، آرام گفتم: -اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
از سران منافق مدینه بود که هر روز با رفقایش مشغول سنگاندازی در مسیر اهداف رسول خدا و دوستانش بودند.
به هم که رسیدیم، به طعنه گفت: -شنیدم محمد نوه ی دختری دومش را «حسین» نامیده، حسین دیگر چه جور اسمی است؟
گفتم:
-همسایه دست از سر رسول خدا و خاندانش بردار و بگذار رفاقتمان باقی بماند. تو آن طرف جو ما هم این طرف.
بیاعتنا ادامه داد:
-مگر چه گفتهام، نمیدانم چرا محمد دوست دارد همه چیزش خاص باشد، حتی اسم نوهاش.
دیگر نتوانستم تحمل کنم و گفتم:
-مگر نمیدانی حسین فرزند کدام مرد و زن است؟ کسی که هیچ لحظهای از عمر خودش و خاندانش به شرک و بت پرستی آلوده نشده باید هم اسمش آسمانی باشد!
با پوزخند گفت:
-اسم آسمانی؟ شما پیروان محمد این حرفها را از کجا میآورید؟
همینطور که داشتم از مقابلش رد میشدم، گفتم:
-بدان که «حسین» اسمی از اسمهای بهشتیان است، تا پیش از اسلام هیچکس از مردمان جاهلیت به این نام شریف خوانده نشده.
سپس به خانه برگشتم، باید با زن و بچههایم حرف میزدم و راضیشان میکردم به فروش خانه و نقل مکان به جایی که از زخم زبان منافقان مدینه در امان باشم.
خرید کتاب زینت دوش نبی
این کتاب را در فراکتاب با تخفیف دریافت کنید.
برشی دیگر از متن کتاب
فرزندانت را به ناحق قطعه قطعه کردند…:
من مرد جنگم و مردان جنگی به سخت دلی معروف اند. کشتن و نالهی بر کشته شدن عزیزان، بسیار به چشم دیده ام. همیشه هم با خودم می گویم:
زن اند دیگر؛ بگذار سیر دل گریه کنند تا سبک شوند»، ولی انگار جنس وداع او فرق داشت؛ دوست و دشمن را که هیچ، تو بگو حیوانات و آسمان و زمین و حتی سنگ های دشت کربلا را به گریه واداشت. من و دیگرامیران لشکر نیز وقتی به خود آمدیم، دیدیم چونان مادر پسر زدست داده داریم گریه میکنیم و ضجه میزنیم؛
انگار نه انگار که عصر دیروز، خود ما اباعبدالله را به این شکل وحشیانه کشته ایم و بر بدنش اسب تازانده ایم. هیچ وقت از یادم نخواهد رفت، آن گاه که چشم زینب به پیکر غرق به خون برادر افتاد، با آهی جگرسوز لب به سخن گشود:
– وامحمدا! وامحمدا! این پیکر بی جان حسین توست که به صحرا افتاده و در خون خود تپیده و دست و پابریده است. ای جد بزرگوارا دخترانت اسیر گشته اند و فرزندانت قطعه قطعه شده اند و باد بر ایشان می وزد….