دسته‌بندی‌ها:
آموزشی اخبار و رویدادهای حوزه کتاب بررسی و نقد کتاب خلاصه کتاب عمومی مسابقات و چالش های کتابخوانی معرفی انتشارات معرفی کتاب معرفی نویسندگان و مترجمان
مجله فراکتاب
پیش فرض

اطلاعاتی درباره شهید یوسف الهی که تاکنون نمیدانستید!

فروردین 1402 . فراکتاب

کتاب حسین پسر غلامحسین، زندگی نامه و شهادت شهید محمدحسین یوسف الهی را روایت می کند و در خلال معرفی او، به رابطه اش با سردار حاج قاسم سلیمانی می پردازد. این کتاب به قلم و همت مهری پور منعمی به نگارش در آمده و توسط انتشارات شهید قاسم سلیمانی به چاپ رسیده است.

شهید یوسف اللهی کرمان

«حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر 41 ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش،به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود..

بنا بر وصیت سردار سلیمانی، ایشان را در کنار مزار شهید محمدحسین یوسف الهی به خاک سپرده‌اند. شاید این جمله را شنیده باشید که؛ شهدا را شهدا تربیت می کنند. شهید یوسف الهی در زمان دفاع مقدس به عنوان یکی از نیروهای زیرمجموعه شهید سردار سلیمانی فعالیت می‌کرده است. اما خاطراتی که سردار سلیمانی از این شهید بزرگوار نقل می‌کند و البته وصیتش برای دفن در کنار این شهید نشان از تاثیرات عمیقی دارد که شهید سلیمانی از این شهید عالی مقام گرفته است. مزار هر دو شهید بزرگوار در کرمان می باشد.

مزار شهید یوسف الهی و شهید سلیمانی

زندگی نامه شهید یوسف اللهی

محمد حسین یوسف الهی سال در شهر «کرمان» به سال 1340 در خانواده ای با محیط کاملا فرهنگی متولد شد. پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. همه فرزندان خانواده از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند و به قول عامیانه مسجدی و پا منبری بار آمدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد.
زمانی که محمد حسین دبیرستانی بود، انقلاب اسلانی ایران در حال شکل گیری بود و همین تربیت خانوادگی باعث حضوری فعال او در زمان انقلاب داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان برای یاری انقلاب در شهر کرمان بود. با آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله، واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود برای انقلاب و اسلام ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول مدت جنگ و دفاع از خاک و اسلام، پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید.
در طول دورانی که در جبهه خدمت می کرد، یکی از سریازان و هم رزمان شهید سلیمانی بود و ایشان به جوانی که دستور «حاج قاسم سلیمانی» را اطاعت نکرد، معروف شده بود.
از جمله خاطراتی که از وی نقل شده است، این زوایت است:

پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاج قاسم ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم…

وصیت نامه شهید یوسف اللهی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده و آخرین پیامبر است و علی(ع) ولی الله است و جانشین پیامبر اسلام و اولین امام است، قیامت راست است و جزاء و پاداش کلیه اعمال نیز صادق است، انسان از خاک آفریده شده و به خاک بر میگردد و باز از خاک سر بر میدارد و به اندازه خردلی به کسی ظلم نمی شود و نفس هرکس در گرو اعمال خودش می باشد.
مادر عزیزم خجالت میکشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم زیرا کاریکه شایسته و بایسته یک فرزند بوده انجام نداده ام. مادریکه شب تا صبح بر بالین من می نشستی و خواب را از چشمان خود می گرفتی و به من آموختنیهایی آموختی، مرا ببخش و…
همچنین از شما پدرم که با کمک مادرم تمام زندگیتان را صرف بچه هایتان کردید خداوند اجرتان را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و بهشت را جایگاهتان قرار دهد. ای پدر و مادر عزیز و گرامی چه خوب به وظیفه خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای خدا بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر سعادت باشد میرود.
از خواهران و برادران خود که در رشد من سهم به سزایی داشتند تشکر می کنم و از خداوند متعال پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم و ای پدر و مادر و ای خوهران و برادران عزیزم این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید و از عهده آن به خوبی بر میائید و می توانید چون پتک بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آئید و خون ما را هم چون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد(ص) برگردد.
امیدورام که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی(عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند.
ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.
امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم.

محمد حسین یوسف الهی

24/12/1364

15 تخفیف

حسین پسر غلامحسین

کتاب حسین پسر غلامحسین، زندگی نامه و شهادت شهید محمدحسین یوسف الهی را روایت می کند و در خلال معرفی او، به رابطه اش با سردار حاج قاسم سلیمانی می پ...
مهری پورمنعمی
نویسنده
محمدهادی یوسف الهی
ویراستار
پیش نمایش و خرید
پیش نمایش و خرید

معجزات شهید یوسف اللهی

شهید چنان روح ملکوتی و عرفانی داشت که هر کس او را می دید عاشق سکنات و رفتارش می شد. بعضی از خلق و خوی های وی که همه اطرافیان آن ها را تایید می کردند به روایت زیر است:

از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود

نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید

دائما ذکر خدا می گفت

قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود

هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود

چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت

خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت

روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود

یکی از خاطراتی که نشان دهنده این کمالات در این جوان عرفانی و خدایی بود، این گونه است:

مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.

وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!

بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟

امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!

حاجت گرفتن از شهید یوسف اللهی

یکی از مکالمات افرادی که از شهید بزرگوار حاجت گرفتند این است:

«این شهید اینقدر والامقام بودن که شهید قاسم سلیمانی وصیت کرده بودن کنار ایشون دفن شن

من توسل کردم بهشون خیلی زود جواب گرفتم … شما هم توسل کنین ایشالا حاجت روا میشین»

کاربران و مخاطبان زیادی از این جملات مشابه برای این شهید و دیگر شهیدان والاقدر استفاده کرده اند. در واقع ما انسان ها برای ارتباط با کیفیت تر برای ارتباط با خدا و رسیدن به مقصود خودمان احتیاج به واسطه داریم. گاه این واسطه ائمه اطهار هستند و گاه یاران نزدیکشان چون شهیدان.

چشم برزخی شهید یوسف اللهی

چشم برزخی اصطلاحی است که به واسطه نیت پاک و رعایت تقوا در افراد ایجاد می شوند و به این واسطه حقیقت و باطن عمل شخص دیگر را می‌بیند و قادر خواهد بود از گذشته و آینده دیگران باخبر شود. با استناد به سخنان دوستان شهید محمد حسین یوسف اللهی، ایشان چشم برزخی داشت. پیروزی‌ها را می‌دانست، شکست‌ها را می‌دانست. باطن افراد را می‌دید و عاقبت‌شان را پیشگویی می‌کرد…
او با نماز شب و عبادت و جهاد خالصانه، مصداق سالکان و عارفانی بود که به فرموده امام خمینی، یک شبه ره صد ساله را طی کرد.
یکی از خاطزاتی پیرامون همین قصیه این چنین است:

زمستان ۶۴ بود. با بچه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد شد و بعد از کلی خنده و شوخی گفت: در این عملیات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.

بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.

حسین به همه اشاره کرد به جز من!

چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیات والفجر ۸ محقّق شد!

همسر شهید محمد حسین یوسف الهی

هیئت انصار المهدی توسط آقای علی مصفایی مصاحبه ای با همسر شهید یوسف اللهی تربیب داده بود و این مصاحبه، تنها اثری از همسر شهید در فضای مجازی می باشد.

خاطرات شهید یوسف اللهی

از این شهید خاطرات فراوانی به ثبت رسیده و در کتاب ها و مجلات مختلفی منتشر شده است، نمونه ای این خاطرات را در ذیل برای شما عزیزان می آوریم:

همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.

محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.

حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود.

امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم.

صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟

گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!

حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.

با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟

گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟

اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.

اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم.

پرسیدم: چه طور؟!

گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.

من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.

وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!

کتاب حسین پسر غلامحسین

در چندین نقل در کتاب حسین پسر غلامحسین پی به عارف مسلک بودن شهید یوسف الهی می‌بریم، از جمله آنجا که شهید به سردار سلیمانی با خنده همیشگی خود در تایید پیشگویی که می‌کند را با این ادبیات می‌گوید: من حسین پسر غلامحسین این را به تو می گویم.

این کتاب در پنج فصل متشکل از خاطراتی کوتاه با عناوین؛ روایت مادر، به روایت همرزمان، دوری و فراق تا آخرین دیدار به روایت مادر، شهادت به روایت همرزمان، خانواده شهید و عکس ها، یادداشت ها و مستندات توسط مرکز حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سپاه ثارالله کرمان منتشر شده است. در ابتدای فصل به روایت همرزمان، چند خاطره از سردار سلیمانی انتخاب شده است.

کتاب حسین پسر غلامحسین

در فصل پایانی کتاب اطلاعاتی از روزنامه حدیث کرمان، مورخ 19 اسفند سال 64، 12 آبان 66، ویژه نامه فتح شماره 115، سخنان سردار سلیمانی در دیدار با هیئت شهدای بیت الله الحرام کرمان، وصیت نامه سردار شهید یوسف الهی، روزنامه اطلاعات به تاریخ 21 تیرماه سال 78، دست نوشته های محمدحسین، نامه شهید به یکی از دوستانش، شمّه ای از ویژگی های امام، نامه پدر شهید از مدینه خطاب به فرزندانش، دل نوش ته های محمدحسین بعد از شهادت دوستانش از ج مله غلامرضا صانعی، علی رحیم آبادی، حمید مظهری صفات، محمد امیری، اسلام لو و صانعی و محمدعلی کازرونی آمده است. برای مطالعه متن کامل کتاب، دانلود کتاب حسین پسر غلامحسین را در فراکتاب انجام دهید.

علامه بر کتاب حسین پسر غلام حسین، از زندگی این جوان بزرگ، کتابی با عنوان «پوتین های سوخته» و «نخل سوخته» منتشر شده است.

برشی از متن کتاب حسین پسر غلامحسین

در عملیات والفجر 4 قرار بود ما روی ارتفاعات برویم و آنجا سردار سلیمانی بچه‌های اطلاعات را توجیه کنند. ما نیم ساعت دیر رسیدیم. سردار که در این زمینه‌ها بسیار حساس بود، خیلی ناراحت شد. ایشان با تندی و ناراحتی به محمدحسین گفتند:«چرا دیر آمدید؟» خب من با اخلاق ایشان آشنایی نداشتم به همین خاطر از برخوردشان ناراحت شدم، اما محمدحسین با همان حالت همیشگی‌اش که یک لبخندی در گوشه لبش بود، خیلی خونسرد گفت: «معذرت می‌خواهیم! جاده بسته بود و ماشین گیر نیامد.»

ما وقتی حالت محمدحسین را دیدیدم، ناراحتی خودمان را فراموش کردیم. این برایمان جالب بود که محمدحسین بدون کوچکترین دلخوری، برخورد مافوقش را می‌پذیرد و اصلا دلگیر نمی‌شود.

فراکتاب
فراکتاب
شهربانو
16 خرداد 1403

سلام برتو ای شهید عزیز دستم را بگیر بغض گلویم را گرفته

ث
16 اردیبهشت 1403

خوشا به سعادت‌آباد. ان‌شاءالله دست مارو هم بگیرند و عاقبت بخیر بمیریم

غلامرضا عجمی بازنشسته
16 اردیبهشت 1403

خدا رحمت کند شهید را

حمید
28 فروردین 1403

سلام به همگی. من واقعاً قبطه میخورم به مقام این شهدا. خدایا شهادت را در عاقبت من قرار بده.

زهرا
19 فروردین 1403

سلام شهید بزرگوار

زهرا
19 فروردین 1403

سلام شهید عزیزم شاید خیریتی داشت اسم شمارو دیدم اتفاقی خوشابحالتون با اون ایمان قوی که داشتین خوشبحالتون واقعا منم همونقد ایمان قوی میخوام ان شاالله مرگم با شهادت وایمان قوی باشه که عاقبت بخیر بشم مث شما.شهید عزیز من حال روحی الانم خیلی خیلی بده ان شاالله شفاعتمو بکنی پیش خدا هم این دنیا زودتر حالم خوبشه و هم اون دنیاشفاعتمو بکن که جایگاهم بهشت باشه و خدا بگذره از سر گناهان و تقصیراتم .خیلی دوستون دارم

حسن
26 اسفند 1402

سلام شهید محمد حسین دستمو بگیر

شهرزاد محمدی
20 اسفند 1402

ان شاالله با حضرت مهدی عج برمی‌گردد.

کاوس
30 بهمن 1402

سلام خوشا به حال شهدا امیدوارم این شهید بزرگوار شفاعت بنده حقیر را بفرمائید متشکرم کاوس پسر مرتضی

fahimeh
06 بهمن 1402

داشتم اسم شهید حسین بادپا سرچ میزدم که اسم این شهید بزرگوار توی سرچ اومد.. فقط می تونم بگم خوشا به سعادتشون.. إن شاءاللّه که از من حقیر هم دستگیری کنند در این دنیا و آن دنیا. إن شاءاللّه عاقبت بخیر شویم به حقِّ همین شب(شبِ وفاتِ حضرتِ زینب(س)).. یا حق

صالحه
23 دی 1402

سلام وقتتون بخیر. فکر می کنم شهید محمد حسین یوسف الهی ازدواج نکرده باشند و این مصاحبه ای که توسط هیئت انصار المهدی ظبط شده ، مصاحبه با همسر محمد هادی یوسف الهی است .

سجاد قهرمانی
16 دی 1402

قربون شهدابشم خدایاماروشکرگزاروباایمان بمیران

نیستانک
14 دی 1402

مظلومیتی در شهادت این عزیزان هست. تمام دنیا حمایت از صدام می‌کردند و تاوان اعمال خود را بدلیل ترسو بودن بیشتر از ایران هم دیدند.شهید پانزده یا هفده ساله یک فرشته شهید هست.سرنوشت سقوط صدام بدست نزدیکترین دوستان و متحدینش و طناب اعدام او در حالیکه جملات فارسی به گوش ش می‌خورد.

محمدنجاتی
10 دی 1402

باسلام و احترام خدمت شما... واقعا خسته نباشید... کتاب بسیار کامل و جامع وعالی هستش...ازنویسندش تشکر میکنم

امیر عباس
09 دی 1402

سلام بر شهید محمد حسین یوسف الهی و تمام شهیدان راه حق ۹ دی ماه ۱۴۰۲

م فلاحی
01 دی 1402

اجرتان با خود شهدا

کیوان
12 آذر 1402

درود برشما ، کوچکترین مطلبی از شهدا گاهی اثری بزرگ بر افراد میگذارد لذا تا حد ممکن از تحقیق و نگارش در باره شهدایی اینچنین خودداری نکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *