داستان خوانی و مطالعه ادبیات از آن دست کارها است که اگر شروع شود پایانی ندارد. این را کسانی که رمان زیاد میخوانند -به اصطلاح خوره های کتاب- کاملاً درک میکنند. طولی نمیکشد که بعد از خواندن اولین رمان خوبی که میخوانید منتطر کارهای جدید انتشاراتها، مترجمها و نویسندههای مورد تاییدتان هستید. اما دلیل این جذابیت ادبیات داستانی چیست؟در این مقاله قرار است به این پرسش پاسخ دهیم.
جواب پرسش بالا در حالت ساده شدهاش میشود: حالِ خوب. این شاید بهترین هدیهای است که رمان ها برایتان میآورد؛ و این حال خوب میتواند ناشی از هر لذتی باشد. لذت چشیدن و درک کردن زندگیهای دیگر یا همراهی با حل یک معما که کارآگاه عشق داستان پنهان در هر انسانی را ارضا میکند، همزاد پنداری با شخصیتها و…
اما به هر دلیلی باشد مطمئناً خوانش رمان و داستان لذت بخش است. نکته مهمی که به آن اشاره کردیم شروع رمان خواندن بود. بهترین کتابها برای شروع کتاب خوانی آن دست رمان هایی هستند که چند ساعتی دغدغهها و اضطرابهای زندگی روزمره را از شما دور کنند که در ادامه چند عنون از این رمانهای به اصطلاح حال خوب کن را معرفی میکنیم.
رمان هایی که حال آدم را خوب می کنند
در سایت و اپلیکیشن فراکتاب رمان های خواندنی بسیاری به صورت الکترونیک و چاپی به فروش می رسند. در لیست زیر به معرفی چندین رمان خوب می پردازیم.
رمان مردی به نام اوه
فردریک بکمن از کودکی عاشق نوشتن و نویسندگی بوده است. مشاغل مختلفی را هم در هر دوره از زندگیاش تجربه کرده اما به گفته خودش همیشه دور بودن از نوشتن خلأ بزرگی برای او ایجاد کرده بود. بالاخره تصمیم میگیرد از شغلهایی که برای او درآمدهای خوبی هم میساختند بیرون آمده و تبدیل به یک نویسنده تمام وقت شود. او ابتدا کارش را با خبرنگاری شروع کرد و سپس با نگارش رمانِ «مردی به نام اوه» به شهرت رسید.
مردی به نام اوه داستان یک پیرمرد پنجاه و نه سالهی عبوس به نام اوه است که همسرش سونیا را از دست داده او به تازگی از سرکار اخراج شده و به دنبال این است که هرچه سریعتر بمیرد و پیش همسرش سونیا برود برای همین چندین بار دست به خودکشی زده است. او به عنوان مدیر محله تمام فعالیتهای ساکنین را زیر نظر دارد و مدام با همسایهها بدعنقی میکند. با حضور پروانه همسایهی ایرانی جدید اوه، همه چیز تغییر میکند.
در بخشی از کتاب مردی به نام اوه میخوانیم:
اوه چند ساعت همان جا نشست و دست زنش را توی دستش نگه داشت تا اینکه کارمند بیمارستان آمد و با لحنی آرام و حرکاتی محتاط بهش فهماند که باید جسد سونیا را ببرند. اُوه بلند شد، با سر حرف پرستار را تأیید کرد و به دفتر خاکسپاری رفت تا کارهای مربوطه را انجام دهد. مراسم خاکسپاری روز یکشنبه بود. اوه روز دوشنبه سر کار رفت؛ ولی اگر کسی ازش میپرسید زندگی اش چگونه است، پاسخ می داد تا قبل از اینکه زنش پا به زندگی اش بگذارد، اصلاً زندگی نمی کرده و از وقتی تنهایش گذاشت هم دیگر زندگی نمی کند.
اوه تمام چیزهایی را درک می کرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد. چیزهایی مانند بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم میتواند با آن حساب و کتاب کند، زاویه نود درجه و دستورالعملهای واضح را می فهمید، نقشه و طرح خانه را، چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند. او یک مرد سیاه و سفید بود و همه چیز را از نزدیک باید لمس می کرد.
درست بعد از پایان مراسم خاکسپاری پدر اوه کشیش می خواست دربارهی کمکهای یتیم خانه با اوه صحبت کند، ولی اوه جوری رفتار کرد که کشیش بلافاصله فهمید آن پسر صدقه قبول نمیکند. همان موقع، اوه به کشیش گفت دیگر از این به بعد برایش جای خالی در کلیسا نگه ندارد. به کشیش توضیح داد درست است که به خدا اعتقاد دارد ولی به این نتیجه رسیده که خدا به او نظر لطفی ندارد!
بهترین ترجمه مردی به نام اوه
این کتاب با ترجمههای خوب و متعددی در بازار موجود است اما بسیاری ترجمه فرناز تیمورازف را بهترین نسخه فارسی موجود از مردی به نام اوه میدانند.
کیمیاگر؛ تحقق افسانه شخصی
«تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است, همه چیز تنها یک چیز است, و هنگامی که آرزوی چیزی را داری, سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این ارزو را تحقق بخشی ….. هر که باشی وهرکاری کنی وقتی چیزی را از ته دل طلب کنی از این روست که این خواسته در روح جهان متولد شده . این ماموریت تو بر روی زمین است.» این جملات الهامبخش قسمتی از رمان کیمیاگر نوشته پائولو کوئیلو اند. این رمان داستان پسر جوانی به نام سانتیاگو است که در پی رویایی که میبیند زادگاهش را ترک کرده و راهی شمال آفریقا میشود تا در نزدیکی اهرام مصر گنجی مدفون شده را پیدا کند. او در طی مسیرش با افراد مختلفی آشنا میشود، با یک زن کولی، مردی که خودش را پادشاه میداند و یک کیمیاگر و نیز عاشق فاطمه، دختر صحرا میشود.
کیمیاگر از آن دست رمانها و کتابها است که جملات زیادی برای به یاد سپردن خواهد داشت. این رمان قرار است شما را برای رسیدن به اهدافتان یاری کند.
در قسمتی از رمان کیمیاگر میخوانیم:
زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مامور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با یک دختر بازرگان… یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل «حدیث خویش» که آن هم، تنها اجبار انسانهاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواستهات برسی.
رمان ملت عشق
رمان ملت عشق روایتی است از پیوند عرفان با زندگی. داستان این رمان در دو زمان و دو مکان اتفاق میافتد اولی در قونیه قرن هفتم هجری، جایی که شمس تبریزی در آستانه چهلسالگی میخواهد به دلیل اینکه مرگ را نزدیک میداند از چهل قانونی که در طی زندگی آموخته با کسی حرف بزند و در این میان با عالِم شهیر شهر که همه به او احترام میگذارند یعنی مولانا آشنا میشود.
قصه دوم در عصر حاضر در بوستون آمریکا اتفاق میافتد. جایی که اللا روبینشتاین که به شدت درگیر روزمرگیهای ملال آور خودش است ویراستاری کتابی به نام چهل قانون عشق را میپذیرد و همین شروع آشنایی او با دیدار مولانا و شمس تبریزی است.
در بخشی از رمان ملت عشق میخوانیم:
اگر یکی را که دوستش داری از دست بدهی، بخشی از وجودت همراه با او از دست میرود. مانند خانهای متروکه اسیر تنهاییای تلخ میشود؛ ناقص میمانی. خلا محبوبِ از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ میکنی. چنان زخمی است که با گذشت زمان، هر قدر هم طولانی، باز تسکین نمییابد. چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود، باز خونچکان است. گمان میکنی دیگر هیچگاه نخواهی خندید، سبک نخواهی شد. زندگیات به کورمالکورمال رفتن در تاریکی شبیه میشود؛ بیآنکه پیش رویت را ببینی، بیآنکه جهت را بدانی، فقط زمان حال را نجات میدهی… شمع دلت خاموش شده، در شب ظلمات ماندهای.
رمان شازده کوچولو؛ زندگی از دید یک مسافر کوچک
شازده کوچولو شناخته شدهترین اثر نویسندهاش یعنی آنتوان دوسنت اگزوپری است.این داستان نه چندان حجیم، داستانی است خیال انگیز از ورود یک مسافر کوچک از سیاره دیگر به زمین. در طول داستان نویسنده از زبان شخصیت شازده کوچولو جهان آدم بزرگ ها را به باد نقد میگیرد. این شاهکار اگزوپری تاکنون به بیش از دویست زبان دنیا ترجمه شده است. این رمان در نگاه اول شاید کودکانه به نظر برسد اما حاوی مفاهیم عمیق فلسفی است. مفاهیمی برای زیستن. نکته جالبی که در مورد رمان شازده کوچولو وجود دارد این است که ایده اولیه این رمان برگرفته از یک حادثه واقعی در زندگی خالق آن بوده است.
شازده کوچولو
درباره آنتوان دو سنت اگزوپری
آنتوان دو سنت اگزوپری، در سال 1900 در یک خانواده مسیحی کاتولیک در شهر لیون فرانسه متولد شد. او در دانشگاه هنر پاریس در رشته معماری تحصیل کرد و پس از آن به خلبانی روی آورد و به نیروی هوایی فرانسه پیوست. در نهایت اگزوپری در تاریخ 31 ژوئیه سال 1944 بر فراز فرانسه اشغال شده به دست آلمان نازی به پرواز درآمد و پس از آن هواپیمایش هیچگاه دیده نشد.