خلاصه کتاب خاطرات سفیر
کتاب خاطرات سفیر، خاطرات واقعی یک دختر دانشجوی ایرانی است که برای تحصیلات تکمیلی به فرانسه رفت و پاسخگوی سوالات دیگران به اعتقاداتش بود. او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلب کشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از هم سالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته ی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک می کند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز می شود.
کتاب خاطرات سفیر با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربه ها و خاطراتش شریک میکند. خاطرات دختر مسلمانی که در کشور فرانسه، هرچند برای ادامه ی تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجههی او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میکند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناس ترین اساتید مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم النفس».
بهترین دوست خانم شادمهری ایرانی در فرانسه یک خانم آمریکایی است که خاظراتی جذاب با او در این کتاب نگاشته شده است. در نهایت این کتاب سرنوشت دختر آمریکایی مشخص نمیشود و نحوه روایت خانم شادمهری هم مخاطب را تشنهتر میکند برای دانستن اداه ماجرای این خانم آمریکایی.
خاطرات منتشر شده در این کتاب، ابتدا در وبلاگی به نام «سفیر ایران» توسط نویسنده نوشته شده و سپس به مرور بر آن خاطرات افزوده شده است. ایشان در این کتاب، حدود سی خاطره را به رشته ی تحریر درآورده و توضیح نیز دادهاند که این مجموعه در واقع بخش اندکی از تمام خاطرات ایشان است. و ابراز امیدواری کردهاند بتوانند فصلهای بعدی این کتاب را نیز بنویسند.
برشی از کتاب خاطرات سفیر
… ژولی اومد تو اتاقم. از ماداگاسکار گفت. از این که یه بار ازدواج کرده و همسر بدی داشته، ازش جدا شده و چون توی مادا طلاق خیلی بده مادرش ازش خواسته بیاد به فرانسه تا دیگران به زندگیش کاری نداشته باشن و بتونه راحتتر زندگی کنه. از علاقهمندیش به محمد گفت و این که از بودن در کنار اون خیلی راضیه. من هم براش از ایران گفتم و … . سی چهل دقیقهای گذشت که محمد زد به در و گفت: «ژولی نمیای بریم؟» وقتی میخواست با محمد از خوابگاه بره برای بدرقهاش رفتم جلوی در.
«نائل»، «ویدد» و چندتا از دخترای خوابگاه هم بودن. محمد با تک تک اونا دست داد و روبوسی کرد. تا رسید به من، دستش رو گذاشت روی سینهاش و سرش رو خم کرد و گفت: «به امید دیدار.» سرم رو تکون دادم و چون حریمم رو رعایت کرده بود با لحنی مهربون تر جواب دادم: «به امید دیدار.»
ژولی بعد از محمد با همه خداحافظی کرد. وقتی رسید به من محکم بغلم کرد و کنار گوشم گفت: «ممنونم ازت که با محمد دست ندادی و روبوسی نکردی!» درست متوجه موضعش نشدم. گفتم: «دین من چنین اجازه ای به من نمی ده؛ وگرنه تو که می دونی نامزد تو برای من هم محترمه.» همون طور که چشماش برق می زد، گفت: «می دونم. می دونم. ممنونم.» شاید گنگ بودن نگاهم رو فهمید که ادامه داد: «می دونی، تو اولین کسی بودی که محمد باهاش صحبت کرد و من احساس ناامنی نکردم…»
خلاصه کتاب خاطرات سفیر pdf
کتاب خاطرات سفیر pdf در نسخه الکترونیک این کتاب در فراکتاب عرضه شده است و شما میتوانید قبل از خرید آن را در نرم افزار رایگان برای مدتی کوتاه مرور کنید.
کتاب خاطرات سفیر
خاطرات سفیر، خاطرات واقعی یک دختر دانشجوی ایرانی است که برای تحصیلات تکمیلی به فرانسه رفت و پاسخگوی سوالات دیگران به اعتقاداتش بود.
توصیه رهبری در مورد کتاب خاطرات سفیر
«کتاب «خاطرات سفیر» را توصیه کنید که خانمهایتان بخوانند».
چیزی ذهن بنده را مشغول کرده است، مقام معظم رهبری معروفند به اینکه در انتخاب کلمات دقت بسیاری دارند.
به نظر شما چرا نظر ایشان در مورد این کتاب اینقدر کوتاه است؟
سلام چرا پی دی اف کاملش رایگان نمیگذارید همه استفاده کنند
ناشر کتاب خاطرات سفیر pdf رایگان را عرضه نکرده است و در حال فروش آن است. دانلود رایگان کتاب باعث تضییع حق نویسنده و ناشر خواهد شد.
سلام، چون این کتاب خانم ها بیشتر درک میکنن. عالی حتما بخونید
کتاب جذابی ست. توصیه میکنم بخونید.