خلاصه کتاب جاناتان مرغ دریایی نوشته ی ریچارد باخ و با ترجمهی هرمز ریاحی و فرشته مولوی، به رشته ی تحریر درآمده و توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. این کتاب در رابطه به موضوعاتی نظیر؛ «رهایی، پرواز و دل کندن از عادات و تلاش برای ساختن جهانی بهتر» پرداخته است.
کتاب جاناتان مرغ دریایی
راز این کتاب خوش اقبال چیست: دعوت به پرواز و کشف تازه هایی در دنیای بیرون و درون ما؟ یار و همراه مادر-زمین که در حال شدن است ما نیز فکر می کنیم و می چرخیم.
کتاب جاناتان مرغ دریایی، داستانی تمثیلی دارد و ماجرای در جستجوی کمال بودن یک مرغ دریایی را به تصویر می کشد.
خلاصه کتاب جاناتان مرغ دریایی
نویسنده که خلبانی امریکایی است، در کتاب جاناتان مرغدریایی، داستان ها و رویاهای پروازگونه و آسمان پرور خود را با بیان داستانی تمثیلی که در یک مرغدریایی به نام «جاناتان» نمود پیدا کرده، برای مخاطب خود به تصویر می کشد. جاناتان داستان علاقهی زیادی به پرواز دارد اما نه مثل باقی مرغدریاییها! و می خواهد از طریق پرواز پله های صعود و رسیدن به کمال را طری کند.
کتاب جاناتان مرغ دریایی در رابطه به موضوعاتی نظیر؛ «رهایی، پرواز و دل کندن از عادات و تلاش برای ساختن جهانی بهتر» پرداخته است.
دانلود کتاب جاناتان مرغ دریایی
برای دانلود کتاب جاناتان مرغ دریایی pdf، به نرم افزار فراکتاب مراجعه کنید و آن را دانلود کرده و سپس در کتابخوان فراکتاب به مطالعه ی آن بپردازید.
جاناتان مرغ دریایی
برشی از متن کتاب
سپس تمرین چرخش های دایره وار نهایی را آغاز کردند.
عصر روزی پرندگانی که شب پرواز نبودند، بر ماسه ها فکورانه کنار یکدیگر ایستادند. جاناتان با تمام جرأتی که داشت به سوی پیرترین مرغ دریایی که گفته می شد به زودی به آن سوی این جهان خواهد رفت گام برداشت.
با کمی اضطراب گفت: چیانگ…
مرغ دریایی پیر، با مهربانی نگاهش کرد.
– بله، پسرم؟
گذر عمر، مرغ دریایی را فرتوت و پیر نکرده بود بلکه به او نیرو داده بود؛ از دیگر پرندگان گله تیزپروازتر بود، و شگردهایی آموخته بود که دیگران اندک اندک از آن آگاه می شدند.
– چیانگ، این جهان که بهشت نیست، مگر نه؟
مرغ پیر در مهتاب خندید. گفت:
– جاناتان مرغ دریایی، تو باز هم خواهی آموخت.
– خوب، از این پس چه خواهد شد؟ به کجا خواهیم رفت؟ آیا بهشت جای دیگری نیست؟
– بهشت در زمان و مکان نیست. بهشت کمال یافتن است.
لحظه ای خاموش ماند و ادامه داد:
– تو بسیار تندپروازی، چنین نیست؟
جاناتان دستپاچه گفت:
– من… من سرعت را دوست دارم و از این که مرغ پیر این را دریافته بود، به خود بالید.
– در دمی که سرعت خود را به کمال برسانی، بهشت را در کنار خود خواهی یافت، جاناتان و این پرواز، پروازی با سرعت هزارها کیلومتر در ساعت، یا یک میلیون، یا پرواز با سرعت نور حتی نیست. زیرا که هر عددی حدی را نشان می دهد، حال آن که کمال را مرزی نیست.
نهایت سرعت، پسرم، آنجاست.