قرنها پیش کیمیاگری قرار بود مس را به طلا تبدیل کند، اما هرگز این اتفاق نیفتاد؛ رمان کیمیاگر پائلو کوئلیو قرار است برای رویاهای ما نقش یک کیمیاگر واقعی را داشته باشد. این رمان راهنمایی است برای چگونگی دنبال کردن رویاهایمان. کیمیاگر یکی از پرفروش ترین رمانهای جهان است که به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. این رمان به حدی معروف است که حتی اگر آن را نخوانده باشیم، تکههایی از آن را حتماً در شبکه های اجتماعی دیدهایم. رمان درباره پسر جوانی است به نام سانتیاگو که همه چیز را رها کرده و برای پیداکردن گنج راهی سفر دور و درازی میشود و… . در این مقاله علاوه بر معرفی کتاب سعی در معرفی بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر داریم.
بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر
اولین بار این رمان در سال 1374 در ایران با ترجمه خانم دل آرا قهرمان به چاپ رسید؛ و بعد از آن با توجه به معروف شدن این کتاب ترجمههای زیادی از آن روانه بازار شد. در ادامه سعی میکنیم کتاب کیمیاگر بهترین ترجمه را معرفی کنیم. برای اینکه بدانید بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر کدام است به صورت قطعی نمیتوان نظری داد، زیرا بسته مخاطب میتواند بهترین ترجمه متفاوت باشد اما به صورت کلی میتوان در مورد آن قضاوت کرد.
در ادامه چند نسخه از این کتاب با ترجمههای متفاوت در دسترس شما قرار میگیرد که میتوانید نسخههای الکترونیک را بدون خرید برای مدتی محدود در نرم افزار مرور کنید و ترجمه آن را بررسی نمایید.
کیمیاگر
کیمیاگر
درباره کتاب کیمیاگر
همانطور که گفته شد این کتاب درباره تحقق بخشیدن به رویاها است. جالب است که خود پائلو کوئلیو نویسنده کتاب نیز بعد از نوشتن این رمان توانست به رویای همیشگی خودش یعنی نویسندگی دست پیدا کند. او در این کتاب به خوانندهاش یادآوری میکند که فارغ از نتیجه، مصرانه پیگیر رویاهایش باشد؛ مهم نیست که در نهایت به آن رویا دست پیدا میکند یا خیر مهم این است که روی پنجه پا بایستد و تا جایی که توان دارد سعی کند میوه آرزوهایش را بچیند حتی اگر در آخر دستش به آن نرسد.
سانتیاگو چوپان جوانی است که سواد خواندن و نوشتن دارد و انسانی است که زیباییهای جهان را میبیند. رویای او دیدن و تماشای دنیا بوده است؛ این آرزو را همیشه در سر داشته تا اینکه خوابهای تکرار شونده اش شروع میشوند. او بهطور مکرر خواب میبیند که یک کودک به او میگوید: در اهرام مصر گنجی مدفون شده و اگر به آنجا برود، گنج را مییابد. سانتیاگو ابتدا به خوابهایش بی توجهی میکند اما روزی که یک پیرمرد به او میگوید نباید تسلیم سرنوشت شود، باید راه بیفتد و در پی رویاهایش برود، آماده شده و عازم سفری به شمال آفریقا میشود؛ سفر اصلاً آسان نیست و همیشه ماجراهایی با خود به همراه دارد ؛ او در این سفر سختیهای فراوانی را تحمل میکند، عاشق شده و مهمتر از همه اینکه، با خودش روبهرو میشود.
کیمیاگر؛ ترجمهی حسین نعیمی؛ نشر ثالث
این ترجمه در حال حاضر بهترین ترجمه موجود از این رمان است که علاوه بر آزاد بودن مترجم در ترجمه، توانسته به متن اصلی وفادار باشد و در انتقال مطالب درست عمل کند.
نکته مورد توجه درباره این نسخه روان و خوشخوان بودن آن است که مطالعه را آسان می کند و این یکی از مهم ترین فاکتورهای یک ترجمه خوب است.
اگر نگوییم که نشر ثالث بهترین نشر کتاب کیمیاگر است، باید گفت که حتما جزء بهترینها است.
مفهوم رمان کیمیاگر؛ کیمیاگر چه میگوید؟
1-همه ما کیمیاگریم؛ اما برای زندگی و رویاهای خودمان
باور بر این بوده که کیمیاگر کسی است که میتواند مس را به طلا تبدیل کند و در واقع قدرت تغییر دادن دارد.
ما هم کیمیاگری هستیم که قدرت تغییر دادن زندگی خودمان را داریم.
2-در مسیر ما حتما موانع وجود دارند اما ترس ما از آن ها از قدرت خودشان بیشتر است
در مسیر دستیابی به رویاها، حتماً موانعی پیش روی ما قرار دارند؛ اما میزان ترس ما از آنها از قدرت خودشان بیشتر است.
3-مسیر مهم است نه مقصد
گفتیم که در زندگی شاید به اهداف و رویاهایمان دست پیدا نکنیم، اما این مسیر رسیدن به آنها و تلاش ما است که اهمیت دارد نه نتیجه.
متن کتاب کیمیاگر
اسم پسرک سانتیاگو بود و وقتی همراه گلهاش به کلیسای متروکهای رسید، آسمان در حال تاریکشدن بود. سقف آنجا سالها پیش فروریخته بود و در محلی که قبلاً انبار نگهداری اشیای مقدس کلیسا بود، یک درخت چنار بسیار بزرگ روییده بود.
سانتیاگو تصمیم گرفت شب را آنجا بماند و بعد از اینکه مطمئن شد تمام گوسفندها از میان دروازهی ویرانشدهی کلیسا وارد شدهاند، با چند تختهچوب دروازه را بست تا گوسفندها در طول شب نتوانند از آنجا خارج شوند. در آن ناحیه گرگی نبود، ولی یک شب گوسفندی فرار کرده و پسرک مجبور شده بود تمام روز بعد را دنبالش بگردد.
پسر با ژاکتش قسمتی از زمین را جارو کرد و دراز کشید، سپس کتابی را که تازه تمام کرده بود بهعنوان بالشت زیر سرش گذاشت. آنوقت به خودش گفت زمانش فرارسیده که کتابهای قطورتری بخواند؛ هم خواندنشان بیشتر طول میکشید و هم بالشتهای راحتتری میشدند. وقتی بیدار شد، هوا هنوز تاریک بود و ستارهها از میان سقف ویرانهی کلیسا پیدا بودند. دوست داشت بیشتر بخوابد. آن شب هم همان خوابی را دید که هفتهی پیش دیده بود و یک بار دیگر قبل از اینکه رؤیایش به پایان برسد از خواب پریده بود. از جایش بلند شد و با استفاده از عصایش گوسفندهایی را که هنوز خواب بودند بیدار کرد. بعد متوجه شد بهمحض اینکه خودش بیدار شده است، بیشتر گوسفندهایش هم بیدار شدهاند.
انگار انرژی مرموزی زندگی او و گوسفندهایی را که طی دو سال گذشته در دشت و صحرا همراهش بهدنبال آب و غذا گشته بودند به هم گره زده بود. زیرلب گفت: «آنقدر به من عادت کردهاند که ساعت خواب و بیداریام را میدانند.» حالا که بیشتر به این موضوع فکر میکرد، متوجه میشد که شاید برعکس این موضوع هم صحیح باشد؛ شاید خودش آنقدر به آنها عادت کرده است که ساعت خواب و بیداریشان را میداند.
دانلود کتاب کیمیاگر
نسخه خلاصه رایگان این کتاب را از طریق لینک ذیل دانلود بفرمایید.
خلاصه کتاب کیمیاگر