شهید رسول خالقی پور دلیر مردی از دیار مردان خدا وی به سال ۱۳۴۶ دریک خانواده مذهبی چشم به این دنیا گشود تحصیلات متوسطه را درمدرسه شریعتی به پایان رسانده و در رشته زبانهای خارجی دانشگاه قبول شد همزمان در فعالیتهای مذهبی شرکت نموده و عضو فعال بسیج مسجد امام حسن مجتبی نازی آباد گردید. از خصوصیات بارز این شهید اخلاق بسیار نیکو وخوش رویی با مردم بود ایشان حامی مستضعفان و عاشق دوستان بسیجیش بود.
وی پس از شهادت برادرش داوود به جبهه رفته و بارها در عملیاتهای مختلف از جمله بدر و ولفجر ۸ شرکت نموده و دو مرتبه مجروح گردید و در نهایت در عملیات پاسگاه زید، که همزمان با عملیات مرصاد در جنوب کشور انجام شد، در جاده بصره خرمشهر در حالی که برادر مجروحش علیرضا را بر دوش می کشید همزمان با وی به مقام شهادت نایل آمدند و پس از۴۰روز پیکر پاکشان تحویل مرزداران کشورمان گردید، که در قطعه ۲۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند.
کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» خاطرات ناگفته فروغ منهی؛ مادر شهیدان داوود، علیرضا و رسول خالقی پور نوشته زینب عرفانیان رونمایی شد.
معرفی کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است خاطرات یک مادر شهید مردآفرین است که فرزندانش را به بزرگ کرد و زمانی که قد کشیدند و برای خود مردی شدند، به شهادت رسیدند. فرزندانی که خود هرکدام یک دنیا خاطره و کتابند. کتابی سرشار از روایت های بارانی و آسمانی. روایت های ناب مادرانه.
کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
خاطرات فروغ منهی مادر شهیدان داوود خالقیپور و علیرضا خالقیپور و شهید رسول خالقی پور.
خلاصه کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
خانم منهی در این کتاب تمام جزئیات مربوط به چگونگی اعزام و شهادت سه جگر گوشه اش می گوید. از اینکه این سه برادر چگونه گوی سبقت را در شهادت از یکدیگر می ربودند و در عین حال نگران تنهایی پدر و مادرشان هم بودند و به هم توصیه می کردند، تو بمان تا مادر تنها نماند. خداوند که گلچین روزگار است ابتدا شهید داود خالقیپور که متولد۱۳۴۴ است را به سال۱۳۶۲ طی عملیاتخیبر در جزیرهمجنون به فیض شهادت می رساند و برای خود می برد سپس دو برادر دیگر این خانواده نیز رسول خالقی پور و علیرضا متولدین۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ بودند را به طور همزمان در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه زید در آغوش یکدیگر آسمانی می کند.
برشی از متن کتاب شهید رسول خالقی پور و برادرانش
دیگر مطمئن شدم چه به روزم آمده. خبری که چهل روز منتظر شنیدنش بودم، حالا داشت خفه ام می کرد. تنم از باد سرد پاییز سوزن سوزن می شد. در را بستم و داخل آمدم. خانه مان به نظرم خیلی خلوت آمد؛ سرد و خسته. سکوت مثل یک مار سیاه رویش چنبره زده بود. خودم را از پله ها بالا کشیدم. داغ خبر دلم را می چزاند. آرام نداشتم. دهانم خشک و تلخ شده بود. دوستم، خانم آقایی مهمانم بود. مبهوت نگاهم می کرد تا حرفی بزنم. زهرا و عزیز هم چشم به دهان من دوخته بودند. دلم نیامد چیزی بگویم. نمی توانستم بنشینم. دراز کشیدم. انگار روی فرشی از میخ بودم. همۀ سلول هایم درد می کرد. می لرزیدم. داشتم از درون متلاشی می شدم. خانم آقایی بالای سرم نشست: چرا این طوری می شی؟ بلند شدم نشستم. حالم بدتر شد. سرم روی تنم سنگینی می کرد. دوباره دراز کشیدم. آن لحظه فکر کردم جان دادن هم همین قدر سخت است. خانم آقایی از وضع من به گریه افتاد. دوست نداشتم مهمانم ناراحت باشد: چرا گریه می کنی؟ اشک هایش پشت هم می ریخت: به حال تو. چرا اینجوری می کنی؟…
کتاب صوتی درگاه این خانه بوسیدنی است
کتاب دیجیتال و صوتی درگاه این خانه بوسیدنی است، در فراکتاب موجود می باشد. شما میتوانید با نصب نرم افزار فراکتاب سپس با صرف هزینه اندک آن را دانلود و در کتابخوان فراکتاب بشنوید و بخوانید.
برای آگاهی از قیمت کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، بصورت نسخه چاپی می توانید به سایت و یا نرم افزار فراکتاب مراجعه کرده و با تخفیف آن را سفارش دهید و از خواندن آن لذت ببرید.
فروغ منهی
فروغ منهی راوی کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، از سالهای بعد شهادت پسرانش چنین می گوید: «من و حاجی، من و آن خانۀ غریبه در نازی آباد. خانه ای که حالا هر کجای دنیا هم بروم، آرامشش را ندارد. تنها که باشم، می روم عکس های بچه ها را دانه به دانه می بینم. یک آلبوم کوچک داشتم که گلچین عکس هایشان در آن بود. گل سر سبدش هم عکس جنازه هایشان. زیر عکس های دیگر پنهانشان کرده بودم. مثل یک راز بزرگ. رازی که به هر کسی نشانش نمی دادم. آن آلبوم گم شد. آن قدر اتفاقی که حتی یادم نیست کجا و چطور؟ نمی دانم حکمتش چه بود؛ ولی اگر سند این خانۀ پر خاطره را گم می کردم، کمتر ناراحت می شدم. تماشای عکس ها که تمام می شود، می روم سراغ وصیت نامه هایشان. می خوانم، روی چشم می گذارم و می بویم. نامه هایشان را ورق می زنم. دستخط هایشان را می بوسم. هنوز هم با بچه هایم زندگی می کنم. شبی نیست که با یادشان نخوابم. به این خانه رفت و آمد دارند. با هم حرف می زنیم، می خندیم، گریه می کنیم.
برای علیرضا لالایی می خوانم. مشکلات زندگی را به داوود می سپارم تا حلش کند. رسول هنوز هم شوخ است و سر به سرم می گذارد …»
دانلود و خرید کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است pdf، صوتی و چاپی
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب pdf درگاه این خانه بوسیدنی است، دانلود کتاب صوتی درگاه این خانه بوسیدنی است و خرید کتاب چاپی درگاه این خانه بوسیدنی است فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 3 حالت تهیه کنید.
در جدول زیر زندگینامه شهید رسول خالقی پور را مشاهده کنید.
زندگی نامه شهید رسول خالقی پور |
|
نام و نام خانوادگی: | رسول خالقی پور |
تاریخ تولد: | 10 دیماه 1346 |
تاریخ شهادت: | 5 مرداد 1367 |
محل شهادت: | شلمچه |
نحوه شهادت: | اصابت ترکش خمپاره |
محل دفن: |
بهشت زهرا(س) نهران قطعه 27 ردیف 29 شماره 13 |