کتاب مجید بربری (پناه حرم)، روایتگر زندگی شهید مجید قربانخانی است که به حر مدافعان حرم شهرت یافت زیرا تا یک سال قبل از شهادتش، مسیر زندگی کاملا متفاوتی از سرنوشت خود داشت.
کتاب مجید بربری
مجید قربان خانی جوانی 28 ساله و اصطلاحا دهه هفتادی بود که در سفر اربعین سال 1393، دچار تحول شد و از مسیر پیشین خود توبه کرد. کتاب شهید قربانخانی را خانم کبری خدابخش دهقی نویسندگی کرده است و انتشارات دارخوین آن را منتشر نموده است.
خلاصه کتاب مجید بربری
توبه… از حر ریاحی تا مجید قربانخانی! کتاب مجید بربری مجموعه ای از خاطرات شهید مدافع حرم مجید قربانخانی است. کسی که لات محل بود و همیشه در جیبش چاقو بود! کسی که روی دستش خالکوبی داشت! کسی که قهوه خانه ای داشت که پاتوق لات های محل بود برای صرف قلیان! اما زمانی که نام حضرت زینب را شنید، توبه کرد و حر زمان خود شد؛ حر مدافعان حرم… .
داستان زیباییست روایت این کتاب! داستان هایی که نشان میدهد چرا مجید قصه ما توبه ای کرد که خداوند او را در راه حفاظت از حریم حرم عمه سادات قرار داد. داستان هایی که زندگی یک لات بچه پایین شهر را از دوران مجید بربری تا شهید مجید قربانخانی روایت میکنند…
مجید بربری
زندگینامه شهید مجید بربری
اگر بخواهیم سرگذشتی از زندگی شهید مجید قربانخانی بیان کنیم، که به واسطه کار در مغازه نان بربری داییش «مجید بربری» صدا میزدند، باید زندگی او را به دو بخش اصلی تقسیم کنیم:
بخش یا نیمه اول، قسمت نسبتا تاریک زندگی او بود که به دلیل محیط و روحیاتش، او را به این سمت کشانده بود. اون در محله یافت آباد تهران یک قهوه خانه داشت که این مسئله باعث شده بود تا سبک زندگی اش هم به همان سمت و آن تیپ افراد گره بخورد. افتخار او این بود که آمار قلیانهای قهوه خانه اش را به رخ دیگران بکشد.
بخش دوم زندگی او اما کاملا حر گونه بود. او که پس از سفر کربلا کاملا متحول شده بود، با وجود اینکه به خاطر تک پسر بودن نمی توانست به سوریه اعزام شود، اما با عنایت بیبی به سوریه رفته و مدافع حرم میشود و به رستگاری میرسد.
نویسنده و ناشر کتاب
نویسنده کتاب مجید بربری، خانم کبری خدابخشی دهقی است که این اثر را در 152 صفحه به رشته تحریر درآورده است. ناشر این اثر نیز، انتشارات دارخوین است که در زمینه چاپ آثاری از این دست، فعالیت دارد.
لحظه شهادت مجید بربری
پدر این شهید مدافع حرم میگوید: مجید بر اثر اصابت یک تیر به پا و سه تیر به پهلو اش به شهادت می رسد نیروهای داعش پیکر وی را از خانطومان به ابلت میبرند و بعد از آویزان کردن از درخت تیربارانش میکنند پس از اینکه تمام پیکرش سوراخ می شود اول سر او و بعد پیکرش را سلاخی می کنند در آخر هم مجید را آتش می زنند. حدود چهار سال پس از شهادت پسرم چهار تکه استخوان از پیکر او به کشور بازگرداندند و گفتن این پسر شماست گفتیم کاش این را هم نمیآوردید ما آقا مجید را برای حضرت زینب و زهرا (س) هدیه داده بودیم همه ما به فدای این عزیزان.
خرید کتاب مجید بربری
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان خرید کتاب مجید بربری با تخفیف ویژه فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب یک کتاب چاپی تهیه کنید.
بخشی از متن کتاب
تازه از سوریه برگشته بودند. هم موقع رفتن و هم برگشتن، عجیب هوای مجید در دلشان افتاده بود. ساعت سه و چهار نیمه شب بود. عطیه گوشی اش را روشن کرد. پیامی با این محتوا دریافت کرده بود.
«با سلام، بنده از پایگاه خبری مشرق نیوز هستم. می خواستم یک زندگی نامه کلی و چندتایی خاطره از مجید، که تا کنون گفته نشده، برای بنده بیان کنید.»
عطیه قربانخانی اخم آورد و شروع کرد به غرولند.
– خدایا حالا من چی برا این بگم. ما که این مدت، به این خبرگزاری و اون روزنامه، همه خاطرات را گفتیم. حرف نگفته ای نمونده که بخوام بگم. و خوابید. در خواب دید با مجید دارند شوخی می کنند. عطیه می خواست با کمربند، مجید را بزند که یکی از دوستان برادرش، از راه رسید و کمربند به مجید نخورد. عطیه افتاد و همه غش غش بهش خندیدند. دوست مجید گفت:
– می خواستی مجید را بزنی، خدا جوابت را داد و افتادی زمین.
مجید گفت:
– آبجی! اینم خاطره خوب، برو برا اون خبرنگار تعریف کن.