امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (EPUB)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 30,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب فرانکنشتاین

کتاب فرانکنشتاین نوشته مری شلی نویسنده انگلیسی‌تبار است که توسط معصومه خسروشاهی ترجمه و در انتشارات آلاچیق کتاب منتشر شده است.

درباره کتاب فرانکنشتاین

داستانی که با عنوان فرانکنشتاین ( Frankenstein) در سال 1818 منتشر می‌شود، در مدتی کوتاه به یکی از بهترین داستان‌های سبک ادبیات گوتیک و ترسناک جهان بدل می‌شود و امروزه پس از گذشت دویست سال هم‌چنان یکی از مشهورترین داستان‌های ترسناک دنیا به شمار می‌رود.

نویسنده کتاب؛ مری شلی، که در زمان نوشتن این رمان تنها هجده سال داشت، ایده داستان را در سفری خانوادگی و برای شرکت در چالشی که توسط اعضای خانواده انتخاب شده بود، می‌نویسد. ماجرا از این قرار است که دوشیزه شلی به همراه گروهی دوستان و اعضای خانواده برای تعطیلات به سفر می‌روند، اما در مقصد با هوایی طوفانی با رعدوبرق و بارانی شدید روبه‌رو شده و در داخل خانه زندانی می‌شوند. خانواده شلی که همگی جزو افراد تحصیل‌کرده و به اصطلاح طبقه مرفه جامعه محسوب می‌شدند، برای سرگرمی تصمیم می‌گیرند چالشی انتخاب کنند که در آن هر کسی باید داستانی کوتاه و ترسناک بنویسد و زمانی که کل مهمان‌ها دورهم جمع می‌شوند، آن را با صدای بلند برای همه بخواند.

در میان تمامی مهمانان، مری شلی در مدت کوتاهی موفق به نوشتن داستان و ایده کلی کتاب فرانکشتاین می‌شود و داستان را به قدری زیبا روایت می‌کند که تمامی مهمانان و خانواده‌اش تحت تاثیر قرار می‌گیرند.

برخلاف آنچه بیشتر مردم درباره شخصیت فرانکشتاین تصور می‌کنند که هیولای ترسناک این داستان است، هیولای اصلی داستان مری شلی در حقیقت ویکتور فرانکشتاین، دانشجوی پزشکی باهوشی است که تصمیم می‌گیرد از مرزهای اخلاقی و محدودیت‌های علم پزشکی فراتر رفته و با استفاده از ترکیبی از تکنولوژی و علوم پزشکی جسم مرده را به زندگی بازگرداند.  او، برخلاف توصیه‌های استاد و دوست صمیمیش، شروع به جمع‌آوری اعضای بدن از بخش کالبدشکافی دانشگاه و هم‌چنین نبش قبر مردگانی که به تازگی دفن شده بودند کرده و سعی می‌کند تا جای ممکن این اعضا را سالم نگه داشته و به هم به شکل بدن یک انسان سالم به‌هم پیوند بزند. و در نهایت موفق می‌شود با وصل کردن برق به موجودی که خلق کرده بود، به او حیات ببخشد...

گزیده کتاب فرانکنشتاین

وقتی هیولا داستانش را تعریف می‌کرد، نفرتم به او کمتر شد؛ اما وقتی توصیف کرد که چگونه ویلیام را کشته و بعد چه بلایی بر سر ژوستین آورده، دوباره خشمگین شدم. در بهت و حیرت، درخواست او را پذیرفتم. حق با او بود. آیا وظیفۀ من، کسی که او را ساخته بود، خوشحال کردن او نبود؟ آه! اما اگر دوباره چنین هیولایی را بسازم، چه بلایی بر سر انسان‌ها می‌آمد؟ اگر این کار را نمی‌کردم، هیولا چه بر سر خانواده‌ام می‌آورد؟

به خانه برگشتم، درحالی که سنگینی کوه‌ها را روی شانه‌ام احساس می‌کردم. پدر بیچاره‌ام نگران بود که افسردگی دوباره به سراغم بیاید. به همین دلیل فکر می‌کرد شاید ازدواج با الیزابت توهمات مرا از بین ببرد.

صفحات کتاب :
60
کنگره :
3 PZ
دیویی :
823/8
کتابشناسی ملی :
5571563
شابک :
9786229600337
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه فرانکنشتاین